دفتر قلبم را باز کردم . دلم گرفته و یاد قدیمها افتادم ورق زدم
یکی یکی تا اینکه اسم تو زمیان آن تنهایی تلخ و شیرین یافتم
فریاد من فریاد عشق
فریاد عشق است و جنون
سامان من سامان عشق
سامان عشق است وجنون
گل یاس سپند ارغوانی
فراموشم مکن تا می توانی
همیشه در قلب منی
سلام .سلامی به گرمی آفتاب و به روشنایی مهتاب و به آنکه مروارید
عشق را صدف قلبهای کوچکمان جای داده.
محبت را آفرن رحمت ساخت اکنون دریچه ی قلبم را می شکافم و قطره ای
خون به نام سلام تقدیم می کنم.
اول از روی ادب ای گل خوش بو سلام !
دوم از روی محبت به تو دارم پیام؟
گلهای دوستی را باید از خنده ی ما چید و در قبها پرورش داد تا دریای پر
از مهر و عاطفه جاری شود.
دوستی خلاصه زیبای ماست دوستی چکیده زندگی است !
پس قدرش را بدان........؟
پاییز را دوست دارم
چون فصل غم است
غم را دوست دارم
چون اشک دل است
دل را دوست دارم
چون به من عشق را آموخت
عشق را دوست دارم
چون تو را دوست دارم
به نام تک ستاره ی آسمون قلبم آسمانی که مدت ها ستاره ای نداشته
که در تنهایی خلوت شب همدمش باشد و با او حرف بزند.
دوست و همدم مهربانم بدان از زمانی که فهمیدم دوستی و محبت چیست؟
به دنبال کسی می گشتم که دوستی و محبتم را به او نشان دهم و همواره
یار و غم خوارش باشم و هنگامی که تو را دیدم ستاره پاکی و مهربانیت
در وجودم روشن شد و با خودم عهد بستم که هیچ وقت ازش جدا نشم
اما روزگار می گذرد و عقربه های ساعت همچنان راه خود را ادامه
می دهند و هیچ وقت از حرکت باز نخواهند ایستاد و ما هم هیچ وقت
نمی توانیم بدون هم زندگی کنیم. اگر یکی از ما بخواهد عهد شکنی کند
پایان عمر دیگری است............!
بیشتر از دیروز. کمتر از فردا. بیشتر از خودم. کمتر از خدا. بیشتر از
خورشید. عمیق تر از دریا به یادتم.
کاش بودی تا دلم تنها نبود تا اسیر غصه فردا نبود
کاش بودی تا فقط باور کنی بی تو هرگز زندگی زیبا نبود
اگر یه شب به آسمون نگاه کردی و هیچ ستاره ی ندیدی
حاضرم تا صبح بیدار بمانم و برات چشمک بزنم تا بشم
تک ستاره آسمونت دوستت دارم هر چقدر که بخواهی؟
اگر یه دریایی بسازم .
اگر با خنده رویایی بسازم.
اگر خنده شود در من فراموش.
اگر گریه شود با من هم آغوش هرگز تو را نخواهم کرد فراموش.
نخ داخل شمع از شمع پرسید: چرا وقتی من می سوزم تو آب میشی؟
شمع گفت: مگر میشه کسی که تو قلبمه بسوزه من اشک نریزم.